بسم الله الرحمن الرحیم
اون روزها کارمون شده بود که با هم چند ساعتی دور رادیو جمع بشیم و لیست اسامی اسرایی که هر روز قرار بود آزاد بشن رو گوش کنیم تا بلکه خبر خوشی بشنویم.
و در اون میان مادر بود که از همه بیش تر دلشوره داشت و مثل اسفند روی آتیش بی قرار بود.
۸ سال بی خبری و چشم انتظاری زمان کمی نیست.
خصوصا اون روز که گفته بودن احتمالا تعدادی از همشهری ها هم در بین آزادگان خواهند بود.
درست می گفتن.
گوینده در بین اسامی اسرا، اسم های آشنایی رو می گفت؛
...
- رضا ابراهیم پور، فرزند رضا
...
رادیو تا آخر زیاد بود و کسی جیکش در نمیومد،
...
-ابوالفضل کریم شاهی، فرزند عباس
...
جمع ما آماده بود که با یه اشاره کوچیک از جا کنده بشه،
...
- داوود سرمدی، فرزند ماشااله
...
ناگهان
گوینده رادیو اعلام کرد:
-« علیرضا رمضانی»
تا این اسم رو گفت همه از خوش حالی جیغ کشیدن و پریدن هوا!!
توی یه لحظه چه فکرایی که از سرشون نگذشت؛
یعنی تموم شد این هشت سال بی خبری ؟ این همه چشم انتظاری؟ بعد از هشت سال اسارت چه شکلی شده ؟ یعنی سالم میاد؟
و هزار تا فکر دیگه...
ولی افسوس!
افسوس که گوینده ادامه داد و گفت:
-... فرزند احمد!!
پسرِ عمو احمد رو می گفت. هم اسم بودن.
ناگهان همه وا رفتن!
انگار سطل آب یخی روی سرشون ریخته باشی.
دیگه از اون شور و هیجان خبری نبود.
می خواستن گریه کنن ولی از مادر خجالت می کشیدن.
ولی بنازم عظمت مادر رو.
بغضش رو فرو داد و گفت: زودی برید به زن عمو احمد و حاجی ماشااله خبر بدید که از نگرانی در بیان.
و چه داستان غم باری بود این چشم انتظاری که ۱۹ سال تمام طول کشید.
حرف بسیار است.
بگذریم.
عمو علیرضا، اولین شهید خانواده شهیدان رمضانی، که در عملیات رمضان سال ۶۱ مفقود الاثر شد ، بعد از ۱۹ سال بی خبری محض! ۳ خرداد سال ۱۳۸۰ در میان پرچم مقدس جمهوری اسلامی و بر فراز دستان جوانان خانواده و همشهری، به وطن بازگشت.
آری!
۲۶ مرداد با همه شیرینی هایش؛ برای خانواده مفقودین خاطرات تلخی را زنده می کند.
خانواده هایی که بسیاری شان هنوز چشم انتظارند.
تسلای دل مادران صبور شهدا صلوات
یا مرتضی مددی
در #شب_هشتم منتظر شما هستیم👇