بسم الله الرحمن الرحیم
#تنبلی؛
آفتی که اکثر متولدین اوایل دهه 70 به بعد شدیدا به آن مبتلا هستند همین تنبلیست.
تبنلی در کار کردن، در انجام امور شخصی، در هنر، در ورزش، در کارهای فرهنگی و اقتصادی و حتی در خواندن و نوشتن.
نسلی که هواره عادت داشته کارهایش را دیگران انجام دهند.
از شستن و پختن و رُفتن اتاق شخصی و خرید لوازم ضرور که پدرو مادرهای به ظاهر مهربان متقبل آن بوده اند.
تا فعالیت های جنبی و فوق برنامه که آن قدر آماده بوده اند که فقط با پرداخت مقداری پول در آن شرکت می کرده اند.
این نسل حتی به خود زحمت نداده که تکه گچی بردارد و روی آسفالت کوچه و خیابان، زمین فوتبال را خط کشی کند. ساختن دروازه گل کوچیک و بافتن و دوختن تور آن و دولایه کردن توپ پلاستیکی پیش کش!
واقعا آفت ترسناکیست این تنبلی!
و آینده این مملکت که باید به تدریج در دستان این نسل سپرده شود!
از همه تنبلی های جسمی که بگذریم، اگر واقع بین باشیم متاسفانه این نسل حتی زحمت #فکر_کردن و اندکی تحلیل اوضاع پیرامون را هم به خود نمی دهد و این کار به ظاهر کم اهمیت اما حیاتی را نیز به کوچه پس کوچه های تاریک و تو در توی شبکه های اجتماعی سپرده است!
این نسل نه کتاب می خواند؛
نه چند خطی خاطره می نویسد؛
نه شب های تابستان زیر آسمان خدا می خوابد که بخواهد هنگام دیدن ستاره ها، کمی هم به اتفاقات روزی که گذشت فکر کند؛
نه اخبار علمی و فرهنگی و سیاسی دنبال می کند؛
و نه حتی در جامعه و خانواده پای صحبت بزرگ ترها می نشیند.
و چون تنبل است و حال ندارد کمی حرف هایی که به خوردش می دهند را حلاجی کند، اولین جمله ای که در فضای مجازی دید، برایش ملکه ذهن می شود و حجت! و دیگر متاسفانه حال ندارد که ادامه اش را ببیند که این "لا اله..." آیا "الا الله" هم به همراه دارد یا نه!
اگر تنبلی جسمی، آفت باشد، تنبلی در فکر کردن، مصیبت عظماست!
باید فکری کرد!
یا مرتضی مددی